گر گناهی می کنی در شب آدینه کن
تا که از صدر نشینان جهنم باشی
این بیت رو از دوست پسر یکی از دوستام یاد گرفتم. این روزها خیلی برام مصداق پیدا می کنه و خیلی بهش فکر می کنم. واقعا راست میگه ها! آدم خطا هم می خواد بکنه درست خطا کنه! والا دیگه. اصلا خیال نکنید می خوام بحث اخلاقی کنم و مثل همیشه ادب و اخلاق رو ترویج بدم ها. ابدا! امروز می خوام اتفاقا از بی اخلاقی براتون بگم. و ازتون خواهش کنم اگر بی اخلاقی هم می کنید، حرفه ای بی اخلاقی کنید. مثال زدنش فعلا با شما!
امروز به اولین دوست آدرس وبلاگم رو دادم. از امروز یک نفر می دونه دختر پشت این پست ها کیه! خیلی دوست دارم هویتم رو براتون فاش کنم. چون بارها تجربه کرده م به محض اینکه هویت و چهره و شخصیتت رو قاطی نوشته ها می کنی سرعت رشد مخاطب به شکل عجیب غریبی زیاد میشه (آخریش همین صفحه آموزش زبانم توی اینستاگرام که در کمتر از دو سال 30،000 تا فالور فعال، خوش ذوق، مؤدب و مهربون و علاقمند به انگیسی جذب کرده (نپرسین آدرس پیج چیه چون نمی گم. اونجا هویتم کاملا فاشه و شناخته شده م. برای همین اینجا هیچ نشانه ای که بتونید اون ور پیجم رو پیدا کنید نمی دم). قابل توجه بلاگ نویسا و کسایی که می خوان اینفلوئنسر اینستاگرام بشن یا به هر شکلی دنبال جذب مخاطبن. تجربه این دو دهه (پیر نیستما به خدا، فقط از سن کم کار و کسب تجربه و تعامل با مشتری و مخاطب رو تجربه کرده م) به من نشون داده مردم ما عاشق برند هستن. حالا میخواد اون برند سیسیلی و آدیداس و بنتون باشه و ازش لباس بخرن و بپوشن و پز بدن، میخواد اون برند یک شخصیت سیاسی، ملی، هنری یا حتی مذهبی باشه که قلاب ذهنشون رو بندازن بهش و مدام بهش فکر کنن یا اخبارش رو دنبال کنن یا حتی در موردش رؤیا پردازی.
پیشنهاد آخرم به جوونترای بلاگ نویس و فعال اینستا، از خودتون عکس و فیلم بذارین. و خودتون باشید. خودتون باشید. خودتون رو سانسور نکنید. دخترا! زیاد آرایش نکنید، چهره و شخصیت واقعی شماست که اگر رو بشه مردم خوششون میاد و باهاش ارتباط برقرار می کنند. اونی که به خاطر آرایش غلیظ (حواستون باشه من قضاوت نمی کنم خوب یا بد، صرفا دارم تکنیک یادتون میدم برای جذب مخاطب) پیج شما رو دنبال می کنه، ازش یک فالور وفادار در نمیاد. دیر یا زود ولتون می کنه. ولی اونایی که شخصیتت رو دوست دارن یه عمر به پات میشینن! (عین همسر یا دوس پسری که به خاطر خودت تو رو بخواد یا به خاطر پول و پله و پروتز لب و اعضا جوارح دیگه!)
ولی هنوز نمی تونم. هنوز خطرناکه حسن! هنوز خطرناکه.
دیروز روز آخر نمایشگاه الکامپ بود. رفتم. جاتون خالی. به نظر من که برای سال چهارمی که استارتاپا بودن واقعا عالی بود. واقعا عالی بود. هم جوونا و استارتاپا عالی کار کرده بودن، هم دست اندرکاران نمایشگاه. دیروز توی توییتر جناب آذری جهرمی چه فخری می فروخت. از مهندس بحری و سروش عباسی و بچه های برگزاری و مهندس غفاری و کافه گرافش بگیر، تا وزیر واعظی که اونقدر جلو مقاومت ها وایساد تا ثابت کنه استارتاپ کار مستکبرین نیست، دست همه شون درد نکنه. استارتاپهای بالنده که ظرف همین چند سال پر و بال و اوج گرفته ن زیاد بود. توی این شرایط رکود و تحریم و بیکاری واقعا تحسین برانگیز بود اینقدر جوان ها خوب کار کرده ن و اینقدر تولید ثروت و کارآفرینی شده. بگذریم. بیت کوین چه خبر؟
انگیزه اصلی من از بازدید نمایشگاه سرک کشیدن به کار استارتاپای ارزهای دیجیتال بود و راستش پیش بینی می کردم استارتاپهای فراوانی در این زمینه ببینم. و به شکل غیر قابل باوری هیچی ندیدم! دیگه اسنپ گرفتم که برم سمت خونه. از آخرین سالن که آمدم بیرون تا برم سمت پارکینگ، اون وسط حرم گرمای تابستون یک نسیم ملایمی بهم خورد. ببینید چی دیدم! چند تا جوون چه پولی در میارن از فروش محصولاتشون. از هشت میلیون تومان تا دویست و خورده ای میلیون تومان تجهیزاتشون هست. میدونم دارید از کنجکاوی منفجر میشید که این محصول بیت کوینی چیه که اینقدر ازش پول در میاد، خرید و فروشش هم مجازه، اونقدری که توی نمایشگاه رسمی مملکت شرکت کرده ن و غرفه دارن! پاسختون یک عبارت بیشتر نیست: یخچال ماینر! یا حالا شیک تر بخوایم بگیم کولر یا خنک کننده ماینر. در سایز بندی های متفاوت (یک جوری گفتم انگار کفش آدیداسه :)). یادتون بودم و عکس هم گرفتم. خدمت شما عزیزم.
ضمنا اگر براتون سؤاله که چطور تو این بازار بگیر ببند ماینر و فارم، اینها اینقدر تابلو وسط نمایشگاه دارن تجهیزات میفروشن، باید بگم من هم برام سؤال بود. برای همین از خودشون پرسیدم. جواب جالبی دادند. گفتند ما چون خود ماینر رو نمی فروشیم کسی کاری به کارمون نداره. ما تجهیزات جانبی ماینر رو می فروشیم. ازشون پرسیدم استقبال چه طور بوده؟ روزی چند تا فروختید؟ گفتن خیلی! منم گفتم خدا برکت بده و خداحافظی کردم.
خدا میدونه اگر ممنوع نبود توی نمایشگاه به جای همین یک دونه غرفه، چند تا غرفه مشغول فروش ماینر می بودند.
به نظر شما ممکنه یک روزی با بیت کوین بتونیم از سوپر مارکت ها و دیجی کالا هم خرید کنیم؟
پیش بینی من اینه که حتما میشه. حتما! روند تکامل معاملات بشر رو که نگاه می کنیم اصلا این دوره از زمان واقعا یک تحول اساسی رو میطلبه. بدون هیچ سند و مدرک و هیچ بنیان علمی و صرفا بر اساس حسم پیش بینی می کنم که بین ده تا بیست سال سال آینده حتما این اتفاق بیفته. حتما آدما بتونن با موبایلهاشون تراکنش های مالی بیت کوینی روزمره انجام بدن و ترامپ و سربازان گمنامش هم دیگه واقعا نمی تونن با تحریم و جلوگیری دولت ها از جابجایی دلار یک ملت همیشه در صحنه رو به خاک سیاه بشونن. به عمر و جوونی من و شما شاید قد نده. اما حتما به عمر بچه هامون قد میده. همینجوری حسی!
"محمد می تونم ازت خواهش کنم وقت بگذاری بهم آموزش بدی؟"
"هیچ کاری نداره، هیچ کاری! آسون ترین کاره. اونم برای یک مهندس نرم افزار باهوش مثل تو"
"واقعا میگی؟"
"بله که واقعا میگم. البته این رو من به تو می گم. تو به دیگران بگو خیلی سخته! که دست توی کار زیاد نشه"
"خب اگر اینطوره چرا هر چه زودتر اولین ماینرم رو نخرم؟"
"مگه فارم داری؟"
"نه. ولی یک دونه که فارم نمی خواد."
"برق که می خواد. مگه برق ارزان داری؟"
"نه، می خوام بذارم توی خونه. یک دونه که مهم نیست کجا باشه. فوقش پول برقم چند ماه میلیونی میاد. مهم اینه که کار کردن باهاش رو یاد بگیرم."
"باور کن کار کردن باهاش هیچ کاری نداره ها. از من میشنوی وقتت رو تلف نکن. یه راست شروع کن ماین کردن با صد تا دستگاه. من هم کمکت می کنم. من چهارده تا فارم برای آدمای مختلف تو شهرک صنعتی خودمون راه انداخته م. هیچ کاری نداره به خدا."
"چهارده تا؟! یعنی تو یه شهرک صنعتی چهارده تا فارم بود؟"
"نخیر. خیلی بیشتر بود. چهارده تاش رو فقط من کمک کردم راه اندازی بشه. وگرنه نصف بیشتر شهرک ها کلا فارم هستن. الآن دیگه کسی کار تولیدی نمی کنه که!"
"عجب بابا! حالا البته بازم من اصلا هنوز نمی دونم می خوام ماین کنم یا نه. فعلا فقط می خوام ببینم این ماینر دقیقا چیه و چه طور کار می کنه. چجوری باید کیف پول بسازم و ارزهای دیجیتال خرید و فروش کنم. بعدش تصمیم میگیرم که سرمایه گذاری توی این بازار بکنم یا نکنم."
"پس هر وقت بخوای می گردیم برات یک دستگاه می خریم. S9 میخوای دیگه؟"
"بله. الآن قیمتش چنده؟"
"تر و تمیز دست دومش حدود 16 تومن."
حالیت شد؟ دیگه این اشتباه رو تکرار نمی کنی؟
روزی چند بار از این دست توهین ها می شنوید؟ یا شنیده اید؟ ماهی چند بار؟
وقتی عبارات توهین آمیز می شنوید چه حسی به شما دست می دهد؟
چقدر به دیگران اجازه می دهید به شما توهین کنند؟
این پرسش ها رو پرسیدم چون واقعا برام مهم هست که بهشون بیندیشید. پیش از اینکه مطلب امروزم رو بخونید.
توهین، بی ادبی، لحن بد و تند، زخم زبان و خلاصه هر آنچه از جنس کلام، که خوشایند ما نباشد، هرگز تکراری نمی شود. چاقویی است که همیشه تیز و برنده است. اما نمی دانم چرا ما فکر می کنیم زیردستانمان به آن عادت می کنند؟ چرا فکر می کنیم اگر ده سال است، بیست سال است، سی سال است با کسی با عبارات نا محترمانه صحبت می کنیم، او عادت کرده و دیگر دلش نمی شکند؟ اصلا شاید خدای ناکرده می خواهیم دلش را بشکنیم؟ به خیال خودمان یادش بدهیم! درس عبرت بدهیم! گوشمالی بدهیم!
امروز نمی خواهم مدیران و هر کسی که به هرشکلی در زمینه ای به هر شکلی و در هر زمانی دست بالای دست دیگری دارد و زورش می چربد را تحلیل کنم یا پندش بدهم که خواهر من، برادر من، با فرزندت، با کارمندت، با همسرت، با همکارت، با دوستت با ادب برخورد کن! چرا؟ چون مطمین هستم کسی که تا الآن نفهمیده این کارها زشت است نه اهل مطالعه و سرچ و تحقیق است که بخواهد وبلاگ مرا پیدا کند و وقت بگذارد و بخواند، نه اگر هم بخواند یاسینی در گوش مبارکش فرو می رود. پس بهتر است تمرکزم را بگذارم روی شمایی که توهین شنیده ای، یا می شنوی، یا خواهی شنید! و نمی دونی چطور در این شرایط حال خودت را خوب کنی.
یک شاه کلید برایت دارم. تنها شاه کلید موجود برای این قفل. کلیدی که روی هر کسی و هر شرایطی کار می کند. اما دست گرفتن و استفاده از این کلید جنم می خواهد! اول مطمین شو جنم و جسارت استفاده اش را داری بعد باقی مطلب را بخوان. اگر آدم ترسویی هست، ادامه را نخوان. چرا که حالت از این که هست بدتر می شود. اما اگر جسارت داری، بخوان، و بدان که زندگی ات تغییر بزرگی خواهد کرد.
چاره یک جمله بیشتر نیست:
به موهن بفهمانید، کار بدی کرده!
همین!
بله همین!
به همین سادگی!
و به همین سختی!
حتما شما هم یکی از سه پاسخ نادرست بالا را در دلتان به من دادید. و دقیقا اشتباهتان همینجاست. عزیز من! باور کن هیچ توهین کننده ای تا بهش مستقیم و پوست کنده نگویی کار زشتی کرده، در ضمیر ناخودآگاهش نمی پذیرد که کار زشتی کرده. بلکه برعکس، در ناخودآگاهش به خودش می قبولاند که کار خوبی هم کرده. اصلا می خواسته تو را تربیت کند! اصلا به سود تو کار کرده! اصلا از روی وجدان کاری به تو توهین کرده تا ازین پس وظایفت را درست انجام بدهی و به آحاد ملت بیشتر و با کیفیت تر خدمت کنی!
حالا که پذیرفتیم شخص خاطی باید بفهمد که کار نادرست و زشتی کرده، گام بعدی این است که یاد بگیریم چگونه این آگاهی را به او بدهیم؟
این پرسش رو خیلی ها امروز از همدیگر می پرسند.
واقعیت اینه که من با بیش از ده نفر متخصص این امر صحبت کردم و همین رو پرسیدم.
دقیقا مثل قیمتش، نظرات هم در موردش دامنه نوسان خیلی بزرگی داره. هر متخصص و با تجربه ای نظری متفاوت از دیگران داره. یکی میگه قطعا آینده در درستان بیت کوینه. دیگری میگه قطعا به زودی امریکا زمینش میزنه. برای اینکه کشورهایی مثل ایران نتونن باهاش تحریم دور بزنن. خلاصه اقوال بزرگان متفاوته.
دوست دارم شما هم نظرتون رو همین پایین برام بنویسین. واقعا به نظر شما آینده این طفل هزار والده چی میشه؟!