سایت خرید تجهیزات کامپیوتری، سایت کاریابی، سایت دوست یابی و همسر یابی، دفترچه هوشمند املاک (یک چیزی مانند آلونک امروز)، ...
آموزشگاه کامپیوتر، آموزشگاه زبان، فروشگاه گل و گلدون، دست فروشی گلدون توی پارک، اووووه، چه قدر کارها که من نکرده ام و با سر زمین نخورده ام تا یاد گرفتم چجوری قلبمه پول در بیارم!
تازه چند ساله که یاد گرفته م ایده ام توی راه اندازی یک بیزنس اهمیتش از یک درصد هم کمتره، اجراش خیلی مهمه با کیفیت باشه، اما بیشتر از ده درصد توی رسیدن بیزنس به پول اهمیت نداره. فقط مارکتینگ! خیلیا میگن فروش هنره، من میگم اصلا هم هنر نیست! بلکه راستی راستی یک علمه! خیلی جدی!
درسته که باید یک استعداد ذاتی براش داشته باشی (حمل بر خودستایی نباشه مثل خود بنده!)، اما بیشتر از اون باید بخونی، بشنوی، ببینی، یاد بگیری و الگو برداری کنی.
این وبلاگ رو زدم به چند منظور:
- براتون بگم چی شد که بعد از کلی شکست (شکست منظورم پولای کوچیک کوچیک درآوردنه)، تونستم یاد بگیرم فروش های ده میلیونی و سی میلیونی و صد میلیونی و بعدشم سرمایه گذاری توی بازار ملک و ارز داشته باشم. (اینکه چرا تو طلا سرمایه گذاری نکرده م و براتون بعدا میگم. توی ایران بهش اعتقاد ندارم.)
- امروز که تصمیم گرفته م (بعد از دو ماه فکر و بررسی)، از بازار بیت کوین و ارز دیجیتالم یه چند تا پول درشت دربیارم (و مثل همیشه بیست درصدش رو برای خیریه م خرج کنم، اینو میگم چون خیلی خیلی مهمه در این زمینه فرهنگسازی کنیم، شمام به هر کی میرسین بگین از مخارج و اقدامات خیرتون تا برای همه الگو بشه و این فرهنگ توی مملکت رایج بشه حسابی)، حالا که دیگه قدم به قدم رسوندن ایده به پول رو می دونم، با خودم همراهتون کنم. اینجوری هم تجربه این پونزده شونزده سال رو خورد خورد بهتون منتقل می کنم و فوت و فن پول درآوردن از ایده در ایران (میگم ایران چون بازارمون یکم فرق فوکوله با جاهای دیگه. یه مقدار پارامتراش پیچیده تره، و البته یادمون هم نره اینقدر امروز امکانات زیاد شده که شما می تونید بشینید لب ساحل یه جا توی هاوایی یا اسکاندیناوی آبجوی بدون الکل یخ با نی بخورید و مک ایرتون رو پاتون باشه و پول سفرتون رو در بیارید.) رو بهتون یاد میدم، هم با هیجان و افت و خیزها و چالش های پیش روی من لحظه به لحظه همراه خواهید بود. خودش یک فیلم اکشن/ درام/ عشقی/ جنگی هست خدا وکیلی!